سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نهضت تنباکو نقطه عطفی در تاریخ سیاسی شیعه

 

علما در جریان مشروطه‌ اختلاف مبنایی که برخی روشنفکران آن را ادعا کره‌اند نداشته و در برخی مصادیق و تحلیلها شرایط با یکدیگر در تعارض بوده‌ است لذا این تحلیل که نظر مرحوم شیخ و به تبع آن نظر برخی فقهای بعدی ـ مانند امام خمینی ـ نظرات شاذ فقهی بوده است نادرست به نظر می‌رسد.در نتیجه باید اذعان داشت که سیر تفکر سیاسی شیعه همواره با مبنای واحد و با توجه به شرایط بروز اجتماعی در طول تاریخ شیعه وجود داشته است چه در زمانی که شیعه تحت فشار خلافت عباسی بوده و چه در زمان صفویه و بعد از آن‌ که منتهی به انقلاب اسلامی شد.

نظریه سیاسی و به تبع آن عمل سیاسی موضوعی است که در بررسی پیشینه تاریخی هر مکتب و‌ در جهت شناخت نگاه آن مکتب به مسئله جامعه و سیاست قابل بررسی است. مذهب تشیع به عنوان مکتب برحق اسلامی پس از عصر ائمه دارای تاریخ پر فراز و نشیبی در عرصه اجتماعیات است. مذهبی که در آغاز در مقابل جریان خلافت نشأت گرفته از سقیفه، آغاز می‌شود و در عصر هر کدام از ائمه اطهار به نوعی به حیات و فعالیت خود ادامه می‌دهد. نگاه تشیع به اجتماع و سیاست و یا به عبارت دیگر فلسفه سیاسی شیعه دارای وجه ممیزی از دیگر مکاتب فکری است و آن اینکه این نگاه با مبانی کلامی شیعه‌ گره خوره و اصالتاً بحث از فلسفه سیاست بحثی در چارچوب تبیین امامت به عنوان یکی از اصول مذهب امامیه در کلام شیعی است.

مبانی سیاست و حکومت در تفکر شیعی به نوعی ارائه شده که در عصر معصومین (علیهم السلام) دارای وضوح و روشنی در بحث حق و تکلیف و چگونگی تشکیل حکومت و وظایف آن است لکن این بحث در جایگاه غیبت امام معصوم موضعی است که سخن درباره آن بسیار گفته شده و بعضاً اختلافاتی در نظر و عمل در آن وجود دارد.

نکته‌ای که در بحث از فلسفه سیاسی تشیع باید مور توجه قرار گیرد آنست که همواره در عصر غیبت معصوم (علیه‌السلام)، به تناسب بستر اجتماعی، جایگاه نظریه سیاسی شیعه نگاهی معطوف به عنصر زمان و مکان  و امکان بروز اجتماعی این بحث در عمل است لکن ممکن است عدم توجه به شرایط اجتماعی شیعه در هر عصر موجبات احساس تعارض در نظریه سیاسی شیعه را القا نماید. چه آنکه بسیاری از افرادی که در این حوزه اظهارنظر کره‌اند در تبع غفلت از این مسئله به نتایج نادرستی از نظریه سیاسی شیعه رسیده‌اند.

بسیاری از محققین شیعه سعی بر آن داشته‌اند تا با تحلیل شرایط اجتماعی رابطه نظر و عمل در بستر تاریخی خود را درست تحلیل کنند. یکی از تقسیم‌بندی‌های ارائه شده در این حوزه تقسیم تاریخ عصر غیبت به پنج برهه‌ی تاریخی است که هر کدام دارای مختصات فکری متناسب با بستر ظهور اجتماعی خود را داراست.

در این تقسیم‌بندی 5 دوره نظریه سیاسی با فرضیه نگاه تکاملی با توجه به بستر اجتماع مطرح است که عبارتند از:

1ـ دوره آغاز اجتهاد (از شیخ مفید تا محقق کرکی)

2ـ دوره صفویه (از محقق کرکی تا محقق نراقی)

3ـ دوره قاعده‌مندی نظریه سیاسی (از محقق نراقی تا محقق نائینی)

4ـ دوره مشروطه (از نائینی تا امام خمینی)

5ـ دوره ولایت فقیه در عرصه عمل

موضوع مطلب حاضر تحلیل و بررسی هر یک از این دوره‌ها از لحاظ نظری و عملی نیست چه آنکه بررسی این تقسیم‌بندی خود مجالی دیگر را طلب می‌کند لکن بحث در مسیر نظریه سیاسی شیعه و بحث در ظهور و بروز این نظریه به‌خصوص در دو قرن اخیر است.

طبیعتاً در برهه دوره اول این تقسیم‌بندی شیعیان از لحاظ اجتماعی تحت فشار خلافت عباسی قرار داشتند لکن حتی در این دوره تشکیل حکومت‌های شیعی محدود را شاهد هستیم که به عنوان مثال می‌توان از آل بویه، حمدانیون و فاطمیون مصر نام برد.2 اهمیت این دوره از آن جهت است که می‌توان ادعا کر که فارغ از مباحث نظری مطرح برای این دوره شیعیان به محض ایجاد فضا برای تشکیل حکومت فرصت را غنیمت شمرده و در این راه از کمک فقهای شیعه نیز برخوردار بودند و این امر را می‌توان از درخواست آن بویه از شهید اول برای تنظیم یک دوره فقه شیعی مشاهده کرد.

دوره دوم از تقسیم‌بندی مذکور به عصر صفوی بازمی‌گرد جایی که تشیع برای اولین بار در قامت گستره یک کشور واحد خود را نشان می‌دهد و شیعه به عنوان مذهب رسمی ایران اعلام می‌گردد. در این دوره با توجه به تشیع شاهان صفوی و دعوت از علمای جبل عامل فصل جدیدی از رابطه دین و دولت در عرصه عملی خود را نمایان می‌سازد و تا جایی خود را نشان می‌دهد که مشروعیت بسیاری از شاهان صفوی به واسطه فقها تلقی می‌گردد و این موضوع خود را در مراسم تاجگذاری نشان می‌دهد.3

دوره سوم از تقسیم‌بندی فوق را به نوعی دوران قاعده مندی نظریه سیاسی شیعه دانسته‌اند که بر همین مبنا در دوران بعد خود را بروز می‌دهد. اما بحث بر سر برهه تاریخی است که از این دوران به بعد نقطه عطف نگاه سیاسی فقها در دو قرن اخیر در عمل سیاسی‌شان قرار می‌گیرد و آن ورود مرحوم میرزای شیرازی به مسئله سیاست است که با نگاهی به تاریخ متوجه می‌شویم که فعالیت در سیره سیاسی مکتب سامرا تعریف می‌شود لذا بررسی برهه‌ای از تاریخ که با عنوان نهضت تنباکو شناخته ‌می‌شود از اهمیت بالایی برخوردار است.

اهمیت این برهه از تاریخ را می‌توان در میان اظهارنظرها و نوشته‌های مخالفین و موافقین این حرکت جویا شد لکن یکی از جالب‌ترین این سخنان مربوط به یحیی دولت‌آبادی است که از نگاه خود اینگونه به تحلیل موضوع می‌پرازد: «دخالت میرزای شیرازی در امر سیاست گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگاهداری از تجاوزات بیگانگان سودمند بود لیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشید که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجه‌ای درآینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را برهم زده و هر یک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه خود وادارد.»4

نگاه دولت‌آبادی به این موضوع نمایانگر نگاهی است که بسیاری از روشنفکران در طول تاریخ معاصر از آن منظر به ورود روحانیت به سیاست می‌نگریستند. این نوع تحلیل نشان می‌دهد که اگرچه ورود میرزای شیرازی به عرصه سیاست اولین ورود فقها به سیاست در طول تاریخ تشیع نبود لکن نقطه عطفی در این رابطه در تاریخ معاصر به حساب می‌آید و همانگونه که دولت‌آبادی می‌نویسد: «بذری در مزرعه روحانیت است که بعدها ثمره‌اش مشخص می‌گردد»

در طول تاریخ شیعه فقها و عالمان بسیاری چه در نظر و چه در عمل در عرصه سیاست ورود پیدا کره اند و نقطه عطف تحولات سیاسی معاصر جایی است که میرزای شیرازی به عنوان زعیم تشیع به صورت جدی در این حیطه ورود پیدا می‌کنند و اکثر کسانی که در مشروطه و پس از آن در تحولات سیاسی ایران تأثیر گذارند منبعث از مکتب ایشان وارد این عرصه شده‌اند.

با توجه به این مدعا مسئله دیگری که قابل ذکر است موضوعی است که به‌خصوص در چند سال اخیر در تبیین نظریه و عملکرد سیاسی شاگردان میرزای شیرازی در جریان مشروطه مطرح شده است. در این موضع برخی به طرح این ادعا می‌پردازند که میراث‌دار مکتب فقهی سامرا مرحوم آخوند شیرازی بوده که ایشان نیز در جریان مشروطه از مشروطه‌خواهی مقابل نظر دیگر شاگرد مکتب سامرا یعنی شیخ فضل‌الله نوری ـ طرح‌کننده مشروطه مشروعه ـ دفاع کرده‌اند. این عده در ادعای خود قصد اثبات این موضوع را دارند که اولاً طرح‌ نظر مشروطه مشروعه به عنوان نظریه شاذ در میان علما و به‌خصوص شاگران میرزا بوده است و ثانیاً میرزای شیرازی و اخلاف ایشان به همان تقریری که برخی روشنفکرین از مشروطه‌خواهی داشته‌اند معتقد بوده‌اند که این خود اثبات شاذ بودن نظر امثال شیخ فضل‌الله نوری سیدمحمدکاظم یزدی و... است.

درباره این مدعا باید به این نکته اشاره دانست که تفسیری که برخی روشنفکران به اصطلاح دینی از نظریه سیاسی مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی ارائه داده‌اند مطابق با واقع نیست چراکه به عنوان مثال مرحوم نائینی که بسیاری از این روشنفکران برای تأئید مشروطیت به آثار ایشان ارجاع می‌دهند اولاً نیابت عامه فقیه را با توجه به مقبوله عمر بن حنظله می‌پذیرد5 و ثانیاً اصالت حکومت مشروطه را بر غصب می‌داند6 و این تأکید ایشان بر غاصب بودن حکومت مشروطه و تمثیل آن به کنیز سیاهی که دست آن را بشویند نشان‌دهنده نوع نگاه ایشان به مشروطه‌خواهی و عدم مشروعیت مشروطیت در عصر غیبت دارد.

اما در مورد اختلافی که در ظاهر امر در بحث مشروطیت در بین علمای ایران و نجف مطرح است باید گفت که شاید نوع اخباری که به هر یک از فقهای ایران و عراق می‌رسیده است تحلیل‌های متفاوتی را نسبت به وضع مشروطه‌خواهی در ایران به بار می‌آوره است در این باره این جمله شیخ فضل‌الله نوری در تبیین مشروطیت و علت اختلاف علما می تواند راهگشا باشد، ایشان اینگونه تحلیل می‌کنند که: «این آقایان از ایران دورند و حقیقت اوضاع را از نزدیک نمی‌بینند و تلگراف‌هایی که به ایشان می‌رسد از طرف مشروطه‌خواهان است»

این نگاه ایشان به همراه نقلی که کسروی در تاریخ مشروطیت خود از وقایع دارد بازگوکننده تفاوت دید علما نسبت بر آن‌چه در حال وقوع بوده است را نشان می‌دهد کسروی در مورد مشروطه‌ اصفهان و تفاوت آن با تهران و تبریز می‌نویسد «مشروطه در اصفهان رویه ملابازی داشت...»7

می‌توان نتیجه گرفت که اختلاف علما بر سر مشروطیت نه بر سر مبانی بلکه بر نوع اخبار رویدادهایی متکی بوده است که مثلاً علمای اصفهان کمتر وجهه غیردینی مشروطه را با توجه به شرایط غالب در اصفهان درک می‌کردند و یا به علت ارتباط مشروطه‌خواهان با نجف برخی علمای عراق به بسیاری از حقایق در حال وقوع در مشروطه واقف نبوده‌اند. همچنین قرینه صدق این تحلیل را باید در وقایع پس از فتح تهران جستجو کرد جایی که پس از اعدام شیح‌فضل‌الله مرحوم آخوند بسیار ابراز ناراحتی می‌کند و وقتی برای اصلاح امور عزم تهران می‌کند به مرگ مشکوکی از دنیا می‌رود8 هم‌چنین میرزای نائینی کتاب خود را جمع‌آوری کرده9 و مرحوم بهبهانی ترور می‌شود و طباطبائی خانه‌نشین و منزوی.

همه اینها نشان از آن دارد که علما در جریان مشروطه‌ اختلاف مبنایی که برخی روشنفکران آن را ادعا کره‌اند نداشته و در برخی مصادیق و تحلیلها شرایط با یکدیگر در تعارض بوده‌ است لذا این تحلیل که نظر مرحوم شیخ و به تبع آن نظر برخی فقهای بعدی ـ مانند امام خمینی ـ نظرات شاذ فقهی بوده است نادرست به نظر می‌رسد.

در نتیجه باید اذعان داشت که سیر تفکر سیاسی شیعه همواره با مبنای واحد و با توجه به شرایط بروز اجتماعی در طول تاریخ شیعه وجود داشته است چه در زمانی که شیعه تحت فشار خلافت عباسی بوده و چه در زمان صفویه و بعد از آن‌ که منتهی به انقلاب اسلامی شد این تفکر تشکیل حکومت بر مبنای شرع همواره در نظر جامعه شیعی و زعمای آن از شهید اول تا میرزای شیرازی و از میرزای شیرازی تا امام خمینی بوده است و نظر و عمل سیاسی میرزای شیرازی نقطه عطف تاریخ سیاسی تشیع در دوران معاصر قرار گرفته و مبنای جریان مشروطه‌خواهی قبل از انحراف آن و پس از آن در دوره قاجار و پهلوی در مبارزات سیاسی و در دوران مبارزات انقلاب اسلامی بوده است.

 

 

پی‌نوشت:

1ـ ر. ک. یعقوبعلی برجی، ولایت فقیه در اندیشه فقیهان 1385

2ـ ر. ک ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج 8 و تاریخ طبری، ج 5

3ـ میرزا محمدعلی کشمیری، نجوم اسماء فی تراجم العلما،؛ ص 1309

4ـ یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ص137

5ـ المکاسب و البیع، ج 2، ص 336

6ـ تنبیه‌الامه تنزیه المله، صص75 و 76

7ـ احمد کسروی، تاریخ مشروطیت ایران، ص387

8ـ ر. ک، حمید کفایی، مرگی در نور

9ـ ر. ک، مهدی انصاری، شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت(رویارویی دو اندیشه)


+ نوشته شـــده در یکشنبه 89/11/17ساعــت 5:59 عصر تــوسط آخرین سرباز | نظر