اشغال سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن کارکنان آن در 13 آبان 1358 از جمله رویدادهایی است که هرچند در بستر انقلاب اسلامی اتفاق افتاد اما خود منشاء آثار انقلابگونهی داخلی و اثرگذاریهای عمیق در روابط ایران با دولتهای دیگر خصوصاً آمریکا گردید. این حادثه برخلاف آن که بعضی آن را ناشی از شور و هیجان احساسی انقلابیون یا تأثیر نظرات چپی و ضد امپریالیستی بر جوانان آن دوره میدانند دارای زمینهها و اسباب کاملاًمعقول و طبیعی است و با توجه به دلایلی که در ادامه ذکر خواهند شد نه تنها دور از ذهن نبوده بلکه محتمل به نظر میرسیده است. قسمت اصلی و در عین حال کوتاه بحث به عنوان مقدمه بیان شده و قسمتهای بعدی در واقع مدارک و شواهدی در جهت اثبات مطلب مقدمه هستند
بعضی از وقایع تاریخی هرچند در حاشیه و ضمن وقایع بزرگتری روی میدهند لذا در چارچوب همان واقعهی بزرگتر قابل درک و تحلیل هستند اما گاهی آن چنان اهمیتی پیدا میکنند که هرگونه تلقی مثبت یا منفی از آنها تأثیر بسزایی در خود واقعهی بزرگتر خواهد گذاشت. انقلاب یا حرکت عظیم تودهها پدیدهای است که قبل و همراه و بعد از خود دربرگیرندهی مسایل کوچک و بزرگ بسیاری است که هر یک به نسبت اهمیتشان در روند کلی انقلاب تأثیر گذارند. البته باید به این واقعیت توجه داشت که هر انقلاب و علل و پیامدهایش تا مدتی پس از وقوع قابل توجیه انقلابی هستند. به این معنا که به دلیل حضور فعال عوامل و کنشگران انقلاب در صحنهی سیاسی و همراه عمدهی افکار عمومی کلیهی مسایل و عملکردهای مرتبط با انقلاب در صحنهی سیاسی و همراهی عمدهی افکار عمومی کلیهی مسایل و عملکردهای مرتبط با انقلاب با دیدی کاملاً مطلوب انگاشته میشوند و هیچگونه نیازی به واکاوی دقیق و سنجیدهی آنها احساس نمیشود اما با گذشت زمان و فروکش کردن تب و تاب نوبت در پیش گرفتن نگاه واقعبینانه به آنها و نفی یا اثبات نسبیشان فرا میرسد و در همین مرحله است که تأثیر تلقّی مثبت یا منفی از وقایعی که در جریان انقلاب زمینهی وجود پیدا کرده در خود انقلاب ظاهر میشود. اشغال سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن کارکنان آن در 13 آبان 1358 از جمله رویدادهایی است که هرچند در بستر انقلاب اسلامی اتفاق افتاد اما خود منشاء آثار انقلابگونهی داخلی و اثرگذاریهای عمیق در روابط ایران با دولتهای دیگر خصوصاً آمریکا گردید که هنوز هم جریاناتی از روند آن ادامه دارد.در اینجا در صدد بازگویی این واقعه یا بازتابهای داخلی و خارجی آن نیستیم بلکه علل وقوع آن را بررسی کردهایم.این حادثه برخلاف آن که بعضی آن را ناشی از شور و هیجان احساسی انقلابیون یا تأثیر نظرات چپی و ضد امپریالیستی بر جوانان آن دوره میدانند دارای زمینهها و اسباب کاملاًمعقول و طبیعی است و با توجه به دلایلی که در ادامه ذکر خواهند شد نه تنها دور از ذهن نبوده بلکه محتمل به نظر میرسیده است. قسمت اصلی و در عین حال کوتاه بحث به عنوان مقدمه بیان شده و قسمتهای بعدی در واقع مدارک و شواهدی در جهت اثبات مطلب مقدمه هستند.
احترام به نمایندگان یک کشور در کشوری دیگر امر پسندیدهای است که ازابتدای شکلگیری روابط بین کشورها به عنوان قانونی نانوشته مورد قبول و رعایت قرار گرفته است[1] و در دوران معاصر هم به پشتوانةی معاهدات و قراردادهای بینالمللی ضمانت اجرای بیشتری پیدا کرده است. از جمله مسایلی که در این معاهدات مورد تصریح قرار گرفته مصونیت اماکن و نمایندگیهای یک کشور در کشور دیگر از هرگونه تعرض و حمله است.[2] اما در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا قراردادهای بینالمللی قوانین مقدس و ثابتیاند که فرصت هیچگونه انعطافی در آنها وجود ندارد و باید توسط هر دولتی در هر شرایطی اجراء شوند؟ به طور کلی در سطح فردی یک قرارداد بین دو یا چند طرف به منظور تأمین یا حفظ منافع همهی طرفها منعقد میشود. در سطح بینالمللی هم عامل دیگری غیر از همین انگیزه نمیتواند در انعقاد قراردادهای بینالمللی نقش داشته باشد. بنابراین طبیعی است که چه در سطح فردی و چه در سطح بینالمللی اگر فرد یا دولتی منافع در خود را در معرض اجحاف ببیند در صدد رفع آن به هر صورت ممکن برمیآید و چه بسا اگر منافع در خطر افتاده حیاتی و مهم باشند و راهحلهای مسالمتآمیز کافی نباشند. بدیهی است که این حق را خواهد داشت که از اجبار و زور استفاده کند. ملت ایران از کودتای 28 مرداد[3] به بعد نقش مستقیم و عمدهی آمریکا را در مشکلات خود که چه به صورت حمایت از شاه یا داشتن حق حدود 50 درصدی از تولید روزانه از نفت ایران بروز میکرد مشاهده میکردند و چون هیچگونه طریقی برای انتقاد و اعتراض آزادانه از این رویه در پیش روی خود نمیدیدند به تنها راه موجود یعنی نشان دادن خشمآلود این اعتراض متوسل میشدند. اشغال سفارت آمریکا را هم باید با توجه به همین نکات در نظر داشت. یعنی این امر تنها واکنش ممکنی بود که ایرانیان برای جبران 25 سال ضایع شدن حقوقشان به دست آمریکاییها میتوانستند نشان دهند. البته اگرچه در طول مبارزه برای انقلاب و پس از آن مسیر اعتراض آشکار به اقدامات آمریکا گشوده شد، اما همانطور که در ادامه خواهد آمد با پذیرش شاه در خاک خود منجر به رقم زدن حادثهی اشغال سفارتش شد.
دید مردم ایران از آمریکا در آستانهی انقلاب
گفتههای سفیر آمریکا در این رابطه خود میتواند سند گویایی از این مسأله در ایران آن زمان باشد. بنابر اعتراف سولیوان در کتاب خاطرات خود در حالی که در سال 1677 سی و پنج هزار آمریکایی در ایران زندگی میکردند که همهی آنها به استثنای دوهزار نفر وابسته به شرکتها و مؤسسات خصوصی آمریکایی بودند[4] اما «با ملاقاتها... و تجارب دیگری که در طول مأموریت خود در ایران کسب کردم به این نتیجه رسیدم که افکار و احساسات اکثریت مردم ایران نسبت به آمریکاییان برخلاف آنچه بخش کوچکی از جامعهی ایران در معاشرتهای خود با ما نشان میدهند چنان دوستانه نیست و ما نباید مهماننوازی و محبت و چاپلوسی بعضی از خانوادههای مرفه و ثروتمند ایرانی را نسبت به خود به حساب جامعهی ایرانی بگذاریم[5]» حتی در زمانی که خود سولیوان بهعنوان آخرین سفیر آمریکا در ایران مشتاق است که با مردم معمولی و نه قشر خاصی ارتباط برقرار کند بالا بودن جوّ ضد آمریکایی جامعه این اجازه را به وی نمیدهد «وقتی که در تهران خواستم از بازار دیدن کنم افسرامنیّتی ما با حالت بهت و نگرانی به دیدن من آمد و گفت که مقامات پلیس محافظت از مرا در چنین بازدیدی بسیار مشکل و غیرقابل کنترل میدانند. آنها با توجه به توطئههای قبلی که برای قتل دو سفیر پیشین آمریکا در تهران صورت گرفته بود از امکان تکرار چنین سوءقصدی در بازار نگران بودند و گفتند اگر من در این پافشاری کنم ناچارند در موقع بازدید من از بازار تعداد زیادی مأمور پلیس در بازار متمرکز کنندو بیشتر مشتریان بازار را از مسیر بازدید من دو نگاهدارند. البته دیدن بازار تهران تحت چنین شرایطی مطلوب من نبود و از این فکر صرفنظر کردم. در سفرهای بعدی به شیراز و اصفهان هم که از بازار دیدن کردم مراقبت شدید پلیس و ناراحتیهای جنبی آن مانع از آن شد که دید درستی از بازار به دست آورم»[6]. علاوه بر مردم عادی قشر تحصیل کرده همچنین عکسالعمل مشابهی را از خود نشان میدادند «به علت همکاری گستردهی آمریکاییان با سیستم دانشگاه ایران من سعی کردم تا آنجا که مقدور باشد دانشگاههای ایران را از نزدیک ببینم. در این بازدیدها با اینکه از طرف رؤسا و اساتید دانشگاهها به گرمی و مهربانی استقبال میشدم احساس میکردم که تدابیر امنیتی شدیدی در داخل محوطهی دانشگاه مراعات میشود احساس میکردم که تدابیر امنیتی شدیدی در داخل محوطهی دانشگاه مراعات میشود و حتیالمقدور سعی میکنند مرا از دانشجویان دور نگاه دارند. در بعضی از این دانشگاهها من بناهای آسیبدیده و شیشهها و میز و نیمکتهای شکسته و حتی آثار آتشسوزی در بعضی ساختمانها را دیدم که نشانهی تظاهرات و برخوردهای خشونتآمیز بود. در بازدیدهای من از دانشگاه تهران هرگز امکان گردش در محوطهی دانشگاه فراهم نشد[7]». این که علّت این مقدار تنفر قشرهای مختلف مردم از آمریکا و آمریکاییان چه بوده است را باید ذیل بحث بسیار گسترده و دامنهدار دخالت آمریکا در ایران از بعد از 28 مرداد 1332 جستجو کرد که امری بدیهی و مشخص در تاریخ معاصر ایران است. در کنار این باید به مسأله دیگری که هرچند خود بهعنوان عکسالعملی در برابر عامل مذکور بود اما در عین حال باعث تشدید آن شد اشاره کرد و آن نشانه رفتن تیغ تیز اعتراضات و انتقادهای امام خمینی(ره) به شاه و آمریکا به طور همزمان است. «ما باید به نفع یهود، آمریکا... هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم[8]». «آیا ما ساکت باشیم در صورتی که علمای تهران حبس میشوند و هتک میشوند؟ آیا ما ساکت باشیم در حمالی که علمای قم موردشدیدترین اهانتها قرار میگیرند؟ به جرم اینکه میگویند ربناالله، مربی ما آمریکا نیست...[9] ». همانطور که مشخص است حضرت امام(ره) از همان ابتدای شکلگیری نهضت انقلاب اسلامی بر روی نقش آمریکا در رفتار حکومت شاه انگشت گذاشته است[10] و بهطور طبیعی این مسأله از دید عموم مردم که برای امام علاوه بر رهبری سیاسی، مرجعیّت دینی هم قائل بودند خواهناخواه اثر خود را گذاشته است. مردم از یک طرف خود تأثیر آمریکا در جهتدهی به اقدامات شاه را نظاره میکردند و از طرف دیگر اشارههای صریح مخالفین رژیم خصوصاً حضرت امام(ره) را تأییدی بر برداشت خود تلقّی میکردند.[11]
سابقهی حمله به آمریکاییان در ایران
در یک تقسیمبندی کلی میتوان واکنش همراه با زور ایرانیان در مواجهه با آمریکا را به دو دورهی قبل از روشن شدن شعلههای انقلاب و در جریان انقلاب و پس از آن تقسیم کرد. هرچند در دورهی اول یعنی قبل از شدّت گرفتن انقلاب شاهد اتفاقات مهمّی مثل سوءقصد به دو سفیر آمریکا یا قتل مستشاران نظامی آمریکا با بمبگذاری در جریان سفر نیکسون رئیسجمهور آمریکا به ایران هستیم[12] اما چون پرداختن به این موضوع خود مجال مجزایی میطلبد فعلاً از آنها صرفنظر کرده و تنها به دورهی زمانی انقلاب میپردازیم. در اینباره زمانی گذشته از حملههای متفرقه سه هجوم مهم به مراکز آمریکایی صورت میگیرد که البته همگی قبل از 13 آبان 1358 هستند. در این قسمت ما شرح این وقایع را از زبان سفیر آمریکا ویلیام سولیوان بازگو میکنیم. اما قبل از آن ذکر این نکته ضروری است که از آنجا که خود آمریکاییها هم از شدت تنفر مردم ایران از آنها خبر داشتند در این دوره سعی میکردند که حضور اتباع خود را به حداقل ممکن برسانند چنانچه خود سولیوان در اینباره میگوید: قسمت عمدهی وقت و انرژی ما در ماههای نوامبر و دسامبر صرف اتخاذ تدابیری برای حفظ جان اتباع آمریکایی در ایران شد. در آغاز سال 1978 قریب سیوپنج هزار نفر آمریکایی در ایران زندگی می:ردند. در اواسط سال و با آغاز تشنجات این عده رو به کاهش نهاد، ولی در آغاز فقط بعضی از خانوادههای اتباع آمریکا ایران را ترک کردند. پس از چهارم نوامبر که مراکز فعالیت چند مؤسسهی آمریکایی آتش زده شد، روند خروج آمریکاییان از ایران روبه افزایش نهاده. با وجود این یک آمارگیری غیررسمی که در اوایل ماه دسامبر به عمل آوردیم نشان میداد که هنوز قریب بیست هزار آمریکایی در ایران اقامت دارند. با توسعهی اغتشاشات ما به خانوادههای آمریکایی توضیه کردیم که اگر حضورشاه در ایران ضرورت زیادی ندارد به تدریج ایران را ترک کنند. با نزدیکی ماه محرم ناراحتیهای اتباع آمریکایی در ایران رو به افزایش نهاد. ماه محترم ماه عزاداری شیعیان است که در آن یاد شهیدان تاریخ شیعه را گرامی دارند. مراسم عزاداری در دو روز تاسوعا و عاشورا به نقطهی اوج خود میرسد که مصادف با روزهای دهم و یازدهم دسامبر بود و تظاهرات بزرگی برای این دو روز پیشبینی شده بود. ما ترتیب دادیم که مدارس آمریکایی قبل از این تاریخ تعطیلات کریسمس خود را آغاز کنند و برای خانوادههای آمریکایی امکان مسافرت و استفاده از تعطیلات طولانی کریسمس فراهم گردد. اعضای سفارت و مأموران رسمی آمریکا هم خواهان تسهیلاتی برای مسافرت خانوادههای خود شدند و ترتیبی داده شد که این خانوادهها برای تعطیلات کریسمس به چند شهر اروپایی بروند و تا زمانی که اوضاع ایران به حال عادی بازنگشته در این شهرها بمانند. در این مرحله مسافرت از ایران داوطلبانه بود. آمارگیری ما در ایام عاشورا نشان دادکه تعداد آمریکاییان به حدود دوازده هزار نفر تقلیل یافته است.[13]
حملهی اول به سفارت آمریکا در تاریخ اواخر آذر و اوایل دی 1357
در این روزها سفارت آمریکا در تهران برای نخستینبار مورد حمله قرار گرفت. پس از ماجرای حمله به سفارت انگلیس[14] سفارتخانه ما در تهران از طرف نیروهای نظامی محافظت میشد. تعداد سربازان محافظ سفارت بسته به شرایط روز متغییر بود و در حال عادی از یک جوخه نجاوز نمیکرد. لیکن در روزهائیکه وضع شهر متشنجتر میشد یا تظاهراتی در نزدیکی سفارت جریان داشت افراد بیشتری برای محافظت از سفارت اعزام میشد. بعد از ظهر روز واقعه که مصادف با شب کریسمش بود تظاهراتی در مقابل ساختمان های شرکت ملی نفت و شهرداری که نزدیک سفارت بود صورت گرفت تظاهرکنندگان ظاهراًتقاضای اضافهی دستمزد یا شکایاتی دربارهی وضع کار خود داشتند و مقامات ایرانی به ما اطمینان دادند که این تظاهرات جنبهی سیاسی ندارد و تظاهرکنندگان به زودی متفرّق خواهند شد. این پیشبینی تا اندازهای درست بود و تظاهرکنندگان کمی بعد متفرق شدند ولی جمعیت کثیری از آنها پس از متفرق شدن در طول خیایان تختجمشید که سفارت آمریکا در آن قرار داشت به راه افتادند. برای احتیاط ما درهای سفارت و قسمت پارکینگ اتومبیلها را بستیم و بهوسیلهی بیسیم به اتومبیلهای مربوط به سفارت که خارج از محوطه بودند اطلاع دادیم که به خیابان تختجمشید نزدیک نشوند، متأسفانه یکی از این اتومبیلها که خیلی به سفارت نزدیک بود و مشاهده میکرد که تظاهرکنندگان هنوز از سفارت دور هستند به این افکار توجّه نکرده خود را به درب قسمت پارکینگ رساند ولی خواست وارد محوطه بشود. مأموریت پارکینگ که به دستور قبلی در را بسته و زنجیر کرده بود حاضر به باز کردن در نشد و رانندهی اتومبیل طبق عادت معمول ایرانیها از اتومبیل پایین آمده داد و فریاد به راه انداخت. این صحنه توجه تظاهرکنندگان را که در آن لحظه نزدیک سفارت شده بودند جلب کرد و یکی از آنها با حرکت سریعی خود را به اتومبیل رسانده یک کوکتل مولوتف روی اتومبیل پرتاب کرد. با انفجار کوکتل مولوتف اتومبیل آتش گرفت و چند لحظه بعد مخزن بنزین اتومبیل هم با صدای مهیبی منفجر شد. به دنبال این واقعه تظاهرکنندگان به طرف سفارت سرازیر شدند و سروانی که مسئول حفاظت سفارت بود با حالتی وحشت زده بهوسیله بیسیم درخواست اعزام قوای کمکی نمود ولی با وضع ترافیک تهران در آن روزها حداقل نیمساعت طول میکشید تا نیروهای کمکی خود را به سفارت برسانند. پس از اطلاع از این واقعخ خود را به جلو ساختمان اصلی سفارت رساندم. تفنگداران ما به حال آمادهباش درآمده و نارنجکهای حاوی گاز اشکآور خود را آماده پرتاب کرده بودند. به آنها دستور دادم برای جلوگیری از تحریک جمعیت در معرض دید نباشند ولی آماده پرتاب گاز اشکآور در صورت بروز خطر باشند. مأمور امنیتی سفارت و سرگرد پلیس را نزد فرماندهی جوخهی نظامی فرستادم تا چند تن از سربازان خود را به پیادهرو بیرون سفارت بفرستد تا با شلیک چند تتیرهوایی جمعیت را متفرق کنند چند دقیقه نگذشته بود که جمعیت هیجانزده شروع به حمله به در مقابل ساختمان اصلی سفارت کردند بارانی از سنگ و آجر و آشغال به طرف سفارت سرازیر شد. به تفنگداران دستور پرتاب گاز اشکآور را دادم. ولی تأکید کردم که بدون دستور مستقیم من تیراندازی نکنند. پرتاب گاز اشکآور مؤثر بود ولی عدهای از تظاهرکنندگان که هنوز در صحنه مانده بودند شروع به بالارفتن از حفاظ نردهای سفارت کردند و بعضی از آنها خود را روی دیوار رساندند. این کشمکش در حدود ده دقیقه به طول انجامید و در این موضع سروان جوانی که فرماندهی جوخهی حافظ سفارت بود سرانجام جسارت خود را بازیافت و چهار سرباز با یک جیپ به طرف در آهنی سفارت فرستاد. سربازان در نزدیکی در با سلاح خودکار شروع به تیراندازی هوایی نمودند و جمعیت متفرق شد. پانزده دقیقه بعد نیروهای کمکی رسید و خیابانهای اطراف سفارت راتحت کنترل گرفت. هنگام غروب وضع عادی شد و حالت آماده باش تفنگداران هم خاتمه یافت.[15]
ادامه دارد . . .